زمان جاری : یکشنبه 16 اردیبهشت 1403 - 7:18 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


سلام مهمان گرامي؛
مهمان گرامي، براي مشاهده تالار با امکانات کامل ميبايست از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد


آیا میدانید؟ ایا میدانید :





Soccer - Online Games - Enjoy the taste of victory!

تعداد بازدید 21
نویسنده پیام
urmia-lake آفلاین



ارسال‌ها : 16
عضویت: 21 /1 /1393
محل زندگی: ارومیه
سن: 21
تشکرها : 11
تشکر شده : 21
واقعیت!!!!
یه واقعیت از دوران بچگیتو بگو ببینیم استعدادت چی بود



امضای کاربر :

جمعه 05 اردیبهشت 1393 - 17:14
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
sirali آفلاین




ارسال‌ها : 7
عضویت: 21 /1 /1393
تشکرها : 7
تشکر شده : 14

پاسخ : 1 RE واقعیت!!!!
من اصولا تو تابلو ششکوندن یه مهارت خاصی داشتم.چون تو خونه فوتبال بازی میکردم واسه همین تابلو ها بیشتر از 6 ماه رو دیوار دووم نمیاوردن.
یادمه یه بار 7 8 سالم بود داشتم تو هال خونمون بازی میکردم کاملا هم جوگیر (جالب اینجاست بازی خودمو گزارش میکردم :دی ) .از اونجایی که از بچگی طرفدار میلان بودم همیشه هم من میلان بودم و جلوم یا رئال یا اینتر.همون لحظه که داشتم بازی میکردم یهو داد زدم حالا یه شوت محکم از شوچنکو ......
و صاف رفت تو عکس بابابزرگ مامانم
حالا موندم چیکار کنم.یه چسب ورداشتم چهار طرفشو چسبوندم و سر همش کردم.شانس آوردم شیشه نشکسته بود.به هر حال یه جوری گذاشتمش اونجا.یادمه نزدیکای عید بود و قرار بود یکی دو روز بعدش یه کارگر که هر سال میومد خونمون بیاد خونمون و خونه رو با مامانم تمیز کنه.وسط خونه تکونی اون بنده خدا رفت قاب عکس و گرد گیری کنه.همانا دست زدنش به قاب و همانا افتادن قاب و تکه تکه شدنش.فقط میدونم دیگه اون بنده خدا خونه ما و هیچکدوم از فامیل دیگه نمی رفت.رزق و روزیش بریده شد.کاره بدی کردم؟

امضای کاربر : هرچه قفس تنگتر باشد،آزادی شیرین تر به نظر می رسد!
شنبه 06 اردیبهشت 1393 - 14:25
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از sirali به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: se7en_line / urmia-lake /
urmia-lake آفلاین




ارسال‌ها : 16
عضویت: 21 /1 /1393
محل زندگی: ارومیه
سن: 21
تشکرها : 11
تشکر شده : 21

پاسخ : 2 RE واقعیت!!!!
نقل قول از sirali
من اصولا تو تابلو ششکوندن یه مهارت خاصی داشتم.چون تو خونه فوتبال بازی میکردم واسه همین تابلو ها بیشتر از 6 ماه رو دیوار دووم نمیاوردن.
یادمه یه بار 7 8 سالم بود داشتم تو هال خونمون بازی میکردم کاملا هم جوگیر (جالب اینجاست بازی خودمو گزارش میکردم :دی ) .از اونجایی که از بچگی طرفدار میلان بودم همیشه هم من میلان بودم و جلوم یا رئال یا اینتر.همون لحظه که داشتم بازی میکردم یهو داد زدم حالا یه شوت محکم از شوچنکو ......
و صاف رفت تو عکس بابابزرگ مامانم
حالا موندم چیکار کنم.یه چسب ورداشتم چهار طرفشو چسبوندم و سر همش کردم.شانس آوردم شیشه نشکسته بود.به هر حال یه جوری گذاشتمش اونجا.یادمه نزدیکای عید بود و قرار بود یکی دو روز بعدش یه کارگر که هر سال میومد خونمون بیاد خونمون و خونه رو با مامانم تمیز کنه.وسط خونه تکونی اون بنده خدا رفت قاب عکس و گرد گیری کنه.همانا دست زدنش به قاب و همانا افتادن قاب و تکه تکه شدنش.فقط میدونم دیگه اون بنده خدا خونه ما و هیچکدوم از فامیل دیگه نمی رفت.رزق و روزیش بریده شد.کاره بدی کردم؟

نه اصلا کار بدی نکردی!!!


امضای کاربر :

شنبه 06 اردیبهشت 1393 - 23:40
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
urmia-lake آفلاین




ارسال‌ها : 16
عضویت: 21 /1 /1393
محل زندگی: ارومیه
سن: 21
تشکرها : 11
تشکر شده : 21

پاسخ : 3 RE واقعیت!!!!
بذارید یکی هم من بگم.


من عشق جنگ کردم داشتم تو دوران بچگی.وقتی فیلم جنگی میدیدم خیلی خیلی جوگیر میشدم.یبار یه فیلم چینی دیدم از اینا که شمشیر توش هست.بعد این که فیلمو دیدم شبش خوابیدم صبح که بیدار شدم دیدم کسی خونه نیست گرسنم بود رفتم سر یخچال یه خیار برداشتم بعد داشتم پوست میکندم که بخورم یه لحظه جوگیر شدم خیارو پرتش کردم هوا بعد خواستم با چاقو تو هوا بزنم نصف بشه!!! چاقو انداختم مستقیم رفت طرف پنجره بعدش خودتون حدس بزنید چی شد دیگه!!!!
پرده سوراخ شد شیشه شکست!!!!

امضای کاربر :

شنبه 06 اردیبهشت 1393 - 23:46
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :


تماس با ما | واقعیت!!!! | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS